فرشته گاز بر سر يوشچنكو
در تمامي اصلاحات دولتي كه در اروپاي صده اخير انجام شد و به انقلاب هاي مخملين هم معروف شد مي توان ردپاي آمريكا را مشاهده كرد. در حقيقت چربش قدرت وزني آمريكا به اروپا باعث شد كه اروپا از چپ ترين نقطه سياسي تاريخ بشر شيفتي داشته باشد به ميانه خط سياست و حتي اگر امروز بگوييم كه اروپا مايل به راست است شايد بيراه هم نگفته باشيم.
در حقيقت همين اتفاقات باعث شد كه بحث اروپاي واحد داغتر از هميشه در كشورهاي اروپايي دنبال شود زيرا كه آنها به خوبي ضرورت ايجاد قطب مقابل آمريكا را در مناسبات جهاني درك كرده بودند و شايد پيروزي آنگلا مركل در المان و رومانو پرودي در ايتاليا سرآغاز باردهي اين نگرش جديد اروپايي ها باشد در هر حال آخرين پيروزي آمريكايي ها در مناسبات اروپايي بدون شك بر مي گردد به انقلاب نارنجي اوكراين كه يوشچنكو در حالي كه از حمايت قاطع اكثريت سود نمي برد اما بر پايه سياست هاي تبليغي آمريكا و همچنين پول هاي فراواني كه در دوران انتخابات و تظاهرات مردمي خرج كرد توانست بر رقيب چپ گرا(نظرتا درباره روسيه گرا چيست؟) خودش پيروز شود و اين پيروزي شايد آخرين انقلاب مخملين با اين شكل و شمايل در اروپا لقب بگيرد اما چند وقتيست كه خبرهاي خوبي از اوكراين به گوش نمي رسد و سربرآوردن دوباره نخست وزير انقلاب نارنجي كه چندي قبل به دليل اتهامات كهنه و قديميش در زمينه فساد مالي و در حقيقت به علت اختلافات اعتقاديش در زمينه اقتصادي با يوشچنكو مجبور به استعفا شده بود همه چيز را از حالت نارنجي درآورد يوشچنكو هرگز فكر نمي كرد جادوي يك زن بتواند اينچنين او و محبوبيتش را بر زمين بكوبد.
تيموشنكو كه به خاطر مديريت شركت اوكراين بنزين در هشت سال پيش به پرنسس گاز هم معروف است با پيروزي خيره كننده اش در انتخابات پارلماني به سختي يوشچنكو را وحشت زده كرده است. تيموشنكو حتي يوشچنكو را قبل از انتخابات مجبور كرد تا از خر نارنجي پايين بيايد و با رقيب سر سخت و دشمن انقلاب نارنجي يعني يانوكوويچ ائتلاف كند، ائتلافي كه جز پايين آمدن شخصيت خودش و پيروزي تيموشنكو حاصلي براي يوشچنكو نداشت .
تيموشنكو بخاطر مديريتش در اوكراين بنزين تقريبا روابط گرمي با روسيه دارد چيزي كه هنوز آنرا بطوركامل بروز نداده است و جالب است كه در مقابل ديدگاه اقتصادي او، كاملا به سمت اقتصاد بازار ازاد است و اين يعني حد وسط سياست براي اوكرايني ها.
هرچند كه راه تيموشنكو بسيار دشوار است اما مسئله مهم شكست كامل آخرين انقلاب مخملين اروپا تا به امروز و شايد هم تا هميشه كه همان انقلاب نارنجي باشد است كه مي توان آنرا مهر تاييدي بر مقدمه اين نوشته به حساب آورد.