

ترجمه میلاد بابانژاد و الهه مرادی
نشر پیدایش
کاسیوس: “خطا، بروتوس عزیزم از ستارهی بخت ما نیست، بلکه از خود ماست”. ژولیوس سزار نوشتهی ویلیام شکسپیر
زندگی هزل از زمان تشخیص سرطانش با مرگ گره خورده است، اما وقتی با پسری به نام آگوستوس واترز آشنا میشود، زندگی و مرگش دوباره از نو رقم میخورد. آنها مدام به عبارت از پس زندگی برآمدن فکر میکنند و
...

ترجمه میلاد بابانژاد و الهه مرادی
نشر نون
استار کارتر دختر شانزده سالهای است که در محلهی سیاهپوست نشین فقیری زندگی میکند و پدر و مادرش او و برادرهایش را به مدرسهای سطح بالا در منطقهای اعیانی از شهر فرستادهاند که دانشآموزانش را سفیدپوستها تشکیل میدهند. اما این کار هم نمیتواند او را از گزند اختلافات طبقاتی و تبعیضهای نژادی مصون بدارد. دیوار شیشهای میان دو دنیای زندگی استار زمانی میشکند که
...

ترجمه میلاد بابانژاد و الهه مرادی
نشر نون
پنجم سپتامبر، کمی بعد از نیمهشب، از قاصد مرگ با متیو تورز و روفوس امتریو تماس گرفته میشود تا خبر بدی به آنها داده شود: آن دو قرار است امروز بمیرند. متیو و روفوس با هم کاملاً غریبهاند اما به دلایل مختلف و متفاوتی هر دویشان در روز آخر زندگیشان به دنبال پیدا کردن دوست جدیدی هستند و این شروعی است برای
...

ترجمه میلاد بابانژاد و الهه مرادی
نشر پیدایش
اسم من سَمه، یازده سالمه، داستانها و حقایق عجیب و غریب رو جمع میکنم، سرطان خون دارم، وقتی شما دارید این کتاب رو میخونید، احتمالاً من دیگه مُردم. اما قبل از مردن باید جواب خیلی از سؤالهامو پیدا کنم: بشقابپرندهها؟ فیلمهای ترسناک؟ روح؟ دانشمندها؟ عشق؟... و یک عالمه سؤال دیگه.
...

ترجمه میلاد بابانژاد و الهه مرادی
نشر پیدایش
بعد از مرگ مادر، هالی و دو برادرش میخواهند همچنان با هم زندگی کنند. جاناتان، برادر بزرگتر مسئولین خواهر و برادر کوچکترش را به عهده میگیرد اما هزینهها و تربیت دِیوی و مشکلات هالی به قدری زیاد است که گاهی آنها را خسته میکند، و اگر از پس مشکلات برنیایند سازمان تأمین اجتماعی آنها را از هم جدا میکند و به گوشهی دوری میفرستد. در بین این مشکلات، خاله آیرین با وصیتنامهی مبهمش آنها را
...

ترجمه میلاد بابانژاد و الهه مرادی
نشر نون
کورید، خواهر بزرگتر آیولا، همیشه مسئولیت مراقبت از او را بر دوش خود احساس میکند. آیولا خواهری است که زیباییاش زبانزد خاص و عام است، اما مردانی که وارد زندگیاش میشوند به سرنوشت خوبی دچار نمیشوند و کورید از این راز بهخوبی آگاه است؛ اما وقتی پای دکتری که عاشقش است وسط میآید آیا باز هم میتواند او را به سمت آینده مبهمش رهسپار کند؟
...

ترجمه میلاد بابانژاد و الهه مرادی
نشر نون
تا به حال، فکر کردهاید که اگر میتوانستید پنج نفر را ــ زنده یا مرده ــ به مهمانی شامی دعوت کنید، آن پنج نفر چه کسانی بودند؟ سابرینا سالها پیش به این سؤال جواب داده و حالا در شبی جادویی این مراسم رؤیایی در حال برگزاری است. وقتی سابرینا به شام تولدش میرسد، چند نفر از تأثیرگذارترین افراد زندگیاش را میبیند و خب، البته آدری هپبورن را. صحبتها گل میاندازد و آرامآرام دلیل جمع شدن این شش نفر برای مهمانی شام روشن میشود
...

ترجمه الهه مرادی و میلاد بابانژاد
نشر پیدایش
آرتور و لوگان تصمیم میگیرند معمای قتلی را حل کنند که سالها پیش در همان خانهی قدیمیای رخ داده که حالا لوگان و خانوادهاش به آن نقل مکان کردهاند. آنها برای حل معمای این قتل به شهربازی متروکه و قدیمی شهر میروند؛ جایی پر از معما و خطر. چگونه پای آنها به این دردسر باز شد؟ آنها راه نجاتی پیدا میکنند؟ شاید نه
…

ترجمه الهه مرادی و میلاد بابانژاد
نشر پیدایش
چارلی پسر نوجوانی است که چندان شجاع نیست. او خیلی ترسوست و هرشب کابوسهای وحشتناکی میبیند. روزی به طور اتفاقی راز وحشتناک مادربزرگها را میفهمد و
...


دربارۀ من
میلاد بابانژاد هستم. کسی که روزی برای دل خودش و شما فیلم و سریالهایی که دوست داشت رو زیرنویس میکرد و حالا با ترجمه کتاب و گاهی هم روزنامه نگاری رویاش رو دنبال میکنه. به سایت من خوش آمدید.
کتابهای ترجمه شده


کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند: