داستان یک ترجمه؛ نفرتی که تو می‌کاری

 

 

امروز کتاب “نفرتی که تو می‌کاری” بالاخره بیرون میاد و من در این مدت خیلی خودم رو نگه داشتم چیزی نگم که سورپرایز بشین اما می‌دونم که خیلی‌ها خبر داشتن. این کار اولین تجربه همکاری ما با نشر نون محسوب می‌شه انتشارات دوست داشتنی که احتمالا همه اون رو با کارهای فردریک بکمن و در راسشون مردی به نام اوه می‌شناسین. گروه باهم خوانی و ساناز عزیز واسطه آشنایی ما با جناب بنی فاطمه عزیز مدیر این انتشارات شد و همان جلسه اول کافی بود تا به اهمیت عشق و علاقه یک مدیر به کارش پی ببریم. درست مثل کتاب مثل آب برای شکلات خانم لورا اسکوییول که در آن تیتا – شخصیت اصلی کتاب – با دستورات آشپزیش جوری غذاها را درست می‌کرد که احساسات پشت آن‌ها تبدیل به بخشی از غذا می‌شد، به نظر من هم کار انتشارات نون هم بی شباهت به این داستان نیست و عشق و علاقه‌ای که پشت تهیه این کتاب‌ها است قطعا به دل خوانندگانش می‌نشیند. کتاب‌های فوق‌العاده‌ای که در این مدت از این انتشارات دیدیم اثبات کننده این موضوع است. و شما وقتی به اندازه کافی عاشق ترجمه باشید و این سیستم را ببینید مطمئنا بدون کوچکترین تردید و درنگی پیشنهاد همکاری را قبول می‌کنید.

بعد از خطای ستارگان که در اندازه خودش موفق بود باید کاری رو انتخاب می‌کردیم که حداقل در همان سطح جذاب باشد. اینگونه بود که بعد از کلی گشت و گذار از شانس خوبمان به کتابی رسیدیم که تازه از تنور درآمده بود و وقتی چند فصلش را خواندیم یک دل نه صد دل عاشقش شدیم. کتاب “نفرتی که تو می‌کاری” اولین اثر خانم انجی توماس بود که از همان اول سر و صدای زیادی به پا کرد و خیلی زود قرار شد فیلمی بر اساس آن بسازند که حالا در مرحله تدوین و آماده سازی برای اکران عمومی است.

اما فارغ از زبان خاص انجی توماس در قصه‌گویی یکی از مهمترین دلایلی که این کتاب رو مهم می‌کنه و جنبه جهانی بهش می‌ده اینه که بدونیم این کتابی است درباره اقلیت‌ها، موقع خواندن این کتاب باید رنگ و نژاد شخصیت‌های اصلی این کتاب را فراموش کنیم. این کتاب داستان اقلیت‌هایی است که در دنیاهای متعددی که شامل اختلافات طبقاتی و فکری، تبعیض‌های نژادی، جنسیتی، قومیتی و حتی دینی است، سرگردانند.

کتاب “نفرتی که می‌کاری” کتاب مهمی است و در دوره مهمی هم منتشر شده است امروز صدای تبعیض‌ها را بلندتر از هر صدای دیگری می‌شنویم و این کتابی است برای کسانی که فکر می‌کنند تنها در برابر غول‌هایی ایستادند که شکستشان غیرممکن به نظر می‌رسد. این کتاب تقدیم شده به کسانی که زندگی کردند اما نه به اندازه کافی، به کسانی که کار درست را می‌دانند اما هنوز نتوانسته شجاعتشان را برای انجامش جمع کنند.

 

بیشتر درباره این کتاب بدانید:

«یکی بود یکی نبود، روزی روزگاری پسری چشم عسلی بود که لپش چال داشت. من به او می‌گفتم خلیل. دنیا به او می‌گفت مجرم.
او زندگی کرد، اما نه به اندازه کافی و من تا آخر عمرم به یاد خواهم داشت که او چگونه مُرد.»
استار کارتر دختر شانزده ساله‌ای است که در محله‌ی سیاه‌پوست نشین فقیری زندگی می‌کند و پدر و مادرش او و برادرهایش را به مدرسه‌ای سطح بالا در منطقه‌‌ای اعیانی از شهر فرستاده‌اند که دانش‌آموزانش را سفیدپوست‌ها تشکیل می‌دهند. اما این کار هم نمی‌تواند او را از گزند اختلافات طبقاتی و تبعیض‌های نژادی مصون بدارد. دیوار شیشه‌ای میان دو دنیای زندگی استار زمانی می‌شکند که دوست دوران کودکی‌اش “خلیل” توسط پلیسی سفید پوست با شلیک گلوله کشته می‌شود و استار تنها شاهد این ماجراست. این اتفاق زندگی استار را دستخوش تغییرات چشمگیری می‌کند. تغییراتی که نه تنها او و خانواده‌اش، بلکه تمام محله و تمام شهرشان را درگیر خود می‌کند. همه می‌خواهند بدانند آن شب واقعا چه اتفاقی افتاده است و استار تنها کسی است که می‌تواند پرده از حقیقت آن شب بردارد. حال استار باید تصمیمات بزرگی را در زندگی‌اش بگیرد. باید تصمیم بگیرد که می‌خواهد سکوت کند و یا می‌خواهد صدایی باشد برای فریاد حقوق پایمال شده دوستش و هم نسل‌هایش.
در دنیایی که صدای اقلیت بودن هرروز سخت‌تر می‌شود آنجی توماس نویسنده آمریکایی در اولین کتابش سعی می‌کند مسائل روز دنیا را با زیباترین زبان ممکن و در قالب داستانی که الهام گرفته شده از ماجرایی واقعی است به تصویر بکشد.
نفرتی که تو می‌کاری بهترین کتاب جوان در سال 2017 به انتخاب سایت معتبر گودریدز لقب گرفته و از آن کتاب‌هایی است که از همان اول به لیست پرفروش‌های نیویورک تایمز رفت و برای مدت‌ها از آن خارج نشد. این کتاب همچنین با گرفتن هشت ستاره که بیشترین امتیاز ممکن است نامزد جایزه کتاب ملی آمریکا شده است.
کتابی که نویسندگان بزرگی چون جیسون رینولدز، جان گرین و بسیاری دیگر با عباراتی چون: «میخکوب کننده.» و «خیره کننده.» از آن یاد کرده‌اند.
این کتاب مخصوص نوجوانان و جوانان و به طور کلی تمام افرادی است که فارغ از ملیت، جنسیت، قومیت و نژادشان احساس می‌کنند در دنیا تنها و مظلوم هستند. این کتاب می‌خواهد نشان دهد که هرکسی می‌تواند صدایی باشد در گوش جامعه‌ای که نمی‌خواهد حرف‌های ما را بشنود. این کتاب می‌خواهد بگوید بعضی‌وقت‌ها حتی اگر تمام کارها را هم درست انجام دهی باز هم ممکن است اوضاع درست نشود، اما مسئله این است که هیچ‌وقت دست از انجام کار درست بر نداری.

 

دوستدار شما

میلاد بابانژاد

Tags: No tags

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked*